زندگی قشنگ و عاشقانه منو همسریزندگی قشنگ و عاشقانه منو همسری، تا این لحظه: 16 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

جانِ مادر بیا

نقاب

1394/11/1 0:50
نویسنده : مامان راضیه
1,674 بازدید
اشتراک گذاری

باز دوباره هوای دلم بارونیه،خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا 

خستم از سنگینیه نگاهاشون،خستم از بی محبتی هاشون،خستم از توقعاتشون،خداااااااااااااااااااااااااااا بسه یکمم با دل من راه بیا ،نذار حس کنم دستمو ول کردی،نذار حس کنم پشتمو خالی کردی

دوباره این حس درونم شعله ور شده،نذار انقدر با دلم بازی کنن،خدا جونم کاش یکم شعور بنده هاتو بیشتر میکردی چی میشد 

چقدر امشب میونشون احساس غریبیو تنهایی میکردم ،چرا باید طوری رفتار کنن ک انگار من واسشون وجود ندارم 

خدا جونم خسسسسسسسسسستم از دورویی آدمات 

تازه داشتم جون میگرفتم واسه ادامه راه ،چراااااااا خرابش کردن، چقدر باید نقاب خوشحالی رو روی صورتم نگه دارم دستام دیگه خسته شدن

میخوام بشم همون آدم قدیمی

بشم دلیل شادیو خنده خییییییییییلی ها

بشم همون آدم سر زنده قبلی ک به همه عشق میورزید ، از هر چی قهر و کینه بود دوری میکرد

کاری ب حرف مردم نداشتم ،خوشرو و خوش خنده بودم

اصلا کاش میشدم همون دختر بچه شیطونو بازیگوش 23 سال پیش

ولی حالا چی  حسادت ، کینه ،غم ، (در کل نقاب ب صورتم )

ولی بازم خدا جونم میگم شکرت ،میدونم ک برام بهترینها رو میخوای ،میدونم ک اشکال کارم از خودمه، خدا جونم دوباره بهم توانو اراده بده بتونم شروع کنم

خییییییییییییلی دوست دارم خدا جووووووووونممحبت

 

 

پسندها (4)

نظرات (0)