زندگی قشنگ و عاشقانه منو همسریزندگی قشنگ و عاشقانه منو همسری، تا این لحظه: 17 سال و 1 روز سن داره

جانِ مادر بیا

بدون عنوان

سلام نفس مامان ای جوووووووووونم که من نیومده این همه دوست دارم چه برسه به اینکه بیای پیشمو تو آغوشت بگیرم عشقکم فردا صبح با بابایی و مامان جونو آقاجون داریم میریم مسافرت تا روحیه آقاجونت بهتر بشه  ایشالا تو سفر عید که میریم توهم همراهیمون کنی عزیزکم(آمین)  فعلا برم که کلی کار دارم که باید انجام بدم ایشالا وقتی برگشتم عکسا و شرح مسافرتو بهت میگم نفسکم  عشقکم بازم میگم که منو بابایی خییییییییییییییییییلی دوست داریمو عاشقتیم پ ن 1: دوست جونیا ممنون از کامنتهای پر محبتو آمین های قشنگتون ، خییییییییلی دوستون دارم پ ن 2: دوستان گلم دیروز آخرین آمپولهای دوره سه ماهمو زدم دیگه نمیخوام تقلا کنم همه چیو سپردم دست اوس...
12 اسفند 1392

بدون عنوان

سلام دوستان پر محبتم عزیزان دلم ببخشید که دیر اومدمو با نوشتنم ناراحتتون کردم  ولی این دل گرفتن این بارم فرق داشت با دل گرفتنای قبلیم  چند روز پیش حال بابام بد شدو بردیمش بیمارستان البته گاهی این حالت میشد ولی اینبار خیییییییلی حالش بد شده بود و الان خدا رو شکر خییییییییییییییلی بهتره و پیشمونه   خدا جونم به حق بزرگیت و مهربونیت سایه همه پدر مادرهارو سالمو سلامت بالای سر بچه هاشون نگه دار (آمین) من خیییییییییییییلی روحیه حساسی دارم  خیییییییییییلی زود ناراحت میشمو دلم میشکنه و البته خییییییییییلی هم زود میبخشمو شاد میشم به جز بخشش چند نفر که کلی دلمو تیکه تیکه کردن ،خب بگذریم   من خییییییییییییلی روی ...
8 اسفند 1392

گرمای عشق در قلبمان( تقدیم به عشقم)

نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند آن عشقی که میگویند تو نیستی، تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی از نگاه تو رسیدم به آسمانها،آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم با ارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده قدم به قدم با تو، لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت،ماندن خاطره هایی که مرور کردن به آن دل را شاد میکند و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بود در گذشته هایم،و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه زندگیم است پایانی ندارم زندگیم با تو، آغاز دوباره ایست فردا در کنا...
25 بهمن 1392

بدون عنوان

سلام دوست جونیای خودم مطلب زیاده ولی حس نوشتن نیست حتی یه اپسیلون  بخدا از بس خسته ام  ایشالا سر فرصت میامو مینویسم خیییییییییییییییییییییییییییییلی دوستون دارم ...
24 بهمن 1392

بدون عنوان

سلام نفس مامان واییییییییی که چقدر دلم برات تنگ شده بود عزیزکم این مدت درگیر یه سری کارای عقب افتاده بودم واسه همینم نتونستم بیامو برات بنویسم عشقکم دلم برات یه ذره شده بود هر چند که تو این مدت هم به فکرت بودم  نفسم کاش زودتر میومدی و میشدی کادوی تولد بابایی  عزیزکم 3شنبه تولد بهترین بابای دنیاست یعنی بابای تو  ای خدا کاش میتونستم بهترین کادوی دنیارو به عشقم بدم  ولی بازم راضیم به رضایت خدا جونم عشقکم منو بابایی بی صبرانه منتظرتیم و خییییییییلی دوست داریم                            ******************************************** سلام به دوست جونیا...
20 بهمن 1392

بدون عنوان

سلام دوست جونیا بالاخره امتحانات تموم شد و پایان نامه هم تحویل دادم ، حالا میتونم یه نفس راحت بکشم  یه عالمه حرف دارم که ان شاالله سر فرصت همشو مینویسم  الانم باید برم به کارام برسم که فردا کلی مهمون دارم  ان شاالله بعد از مهمونی بهمتون سر میزنم   دوستون دارم یه عالمه ...
12 بهمن 1392

بدون عنوان

حال این روزای من دوستان گلم به بزرگی خودتون ببخشید که کامنتاتونو بدون جواب تایید کردم  بعد از امتحانات جبران میکنم  ممنون میشم واسه آرامش روحیم دعا کنین خییییییییییییییییییییییییلی دوستون دارم ...
2 بهمن 1392

بدون عنوان

سلام عشقک مامان نمیدونم چرا اینقدر زمستون امسال واسم طاقت فرسا شده ، احساس میکنم خودمم مثل زمستون بی رنگ و سرد شدم من همیشه عاشقه این فصل بودم ولی حالا یه جورایی اصلا دوسش ندارم  عزیزکم بدون تو همه فصل ها واسه من زمستونه   کاش میومدیو زندگیمون واسه همیشه بهار میشودو بهار میموند  عسلکم این روزا خیییییلی بیقرارتم ، مثل اینکه حالا حالاها قصد اومدن نداری ، از یه طرف این پایان نامه و امتحانات پایان ترم و از طرف دیگه هم نبود تو و بهونه هام داره بابایی رو اذیت میکنه هر چند که از بس مهربونه چیزی نمیگه ولی تو چشاش اینارو میخونم  عروسک قشنگم کاش زود میومدی و منو بابایی رو خوشحال میکردی ، کاش میومدی و خونه پر میشد از صدای...
29 دی 1392