زندگی قشنگ و عاشقانه منو همسریزندگی قشنگ و عاشقانه منو همسری، تا این لحظه: 17 سال و 1 روز سن داره

جانِ مادر بیا

بدون عنوان

سلام گلکم وای که چقدر احساس این روزهامو دوست دارم مامان جووووووووووووون  مدام به تو فکر میکنم و اینکه این حس میکنم این روزا میایی پیشم  گلکم حتی فکر کردن به تو بهم آرامش میده چه برسه به اینکه تو آغوشم بگیرمتو حست کنم کوچولوی مامان سه شنبه صبح دایی بابایی رفت کربلا و منم بهش یه نامه بلند بالا دادم تا به امام حسین بده  من از امام خوبیها شمارو خواستم و اینکه همه چشم انتظارهارو از انتظار بیرون بیاره مخصوصا دوستان وبلاگیم و ایمان دارم که جوابمو میده نفسم با اینکه هنوز نیومدی ولی خییییییییییییییلی عزیزی مخصوصا واسه بابایی  یه کوچولو حسودیم میشه وقتی درباره تو حرف میزنه،خوبه هنوز نیومدی  نخودکم خییییییییییییییییییلی دوست...
20 آذر 1392

بدون عنوان

سلام نفس مامان خوبی گلکم  چقدر دلم برات تنگ میشه ، چقدر دوست داشتم کادوی تولدم تو بودی، خب چه میشه کرد عزیزم فعلا خواستخدای مهربون اینه   جونم برات بگه شب تولدم بابایی منو برد تا برام هدیه بگیره آخه امسال برام گوشی گرفته و میخواست که انتخاب خودم باشه  بعد باهم رفتیم سفره خونه سنتی وکلی حالشو بردیم   و روز تولد هم کیک و شام گرفتیم و رفتیم خونه مامان جونم، امسال هم جات خالی بود عزیزم   ان شاالله سال دیگه گلکم پیشمون هستی عزیز مامان دیشب خونه خاله بابایی روضه رقیه 3 ساله امام حسین بود کلی برای اومدنت دعا کردم و برات شمع برداشتم که ان شاالله سال دیگه باهم بریم و شمع ببریم  کوچولوی خوشگلم خییی...
17 آذر 1392

بدون عنوان

سلام دوست جونیا 1 ساعت پیش از دکتر برگشتم ،با سونو فهمیدم که این همه درد از پارگی کیستم بوده که بزرگ شده بوده و با ورزشهای سنگین من پاره شده   خدارو شکر الان بهترم هرچند که هنوزم درد دارم راستی دکتر اول شک کرده بود که حامله هستم واسه همینم یه آزمایشه اورژانسی نوشت که منفی بود نمیدونم چرا چشمم که به عدد بتا خورد خندم گرفت عددشم1.1 بود  خلاصه اینکه تا جمعه واسم استراحت نوشت و گفت که بیشتر مراقب باشم همین    ...
13 آذر 1392

بدون عنوان

سلام کوچولوی مامان این روزا بیشتر از هر موقع به بودنت نیاز دارم گلکم دلم خییییییییییییییلی هواتو میکنه ، کاش پیشم بودی و لحظات تنهاییمو با تو پر میکردم ، کاش پیشم بوی با تو حرفهامو میزدم ، کاش تو پیشم بودی تا این اشکها اشک غمو جدایی نبود و اشک خوشحالی از داشتن تو بود  گلکم هرچقدر هم که میخواد این انتظار طول بکشه منو بابایی منتظرت میمونیم  نفسم خییییییییییییییییییلی دوست داریم  پ ن: دوست جونیا چند روزه که دوطرف تخمدونام با کشاله رونم درد میکنه تا حدی که دیروز حتی نمیتونستم راه برم   امروز قراره برم دکتر شاید کیستم موقع دفع شدن پاره شده باشه  برام دعا کنین ممنون ...
13 آذر 1392

بدون عنوان

سلام شیرینکم خوبی مامان جون خب معلومه که خوبیو جات خوبه که نمیخوای بیای پیشه مامانی   این روزا هم داره با نبودنت سر میشه البته به سختی  جمعه تولدمه عزیزم و من میشم 28 ساله ، کاش تو سوپرایز روز تولدم بودی  اینو از صمیم قلبم از خدا میخوام عزیزکم  کاش امسال میتونستم جشن تولدمو با تو و بابایی باشم ،کاش تو هدیه روز تولدم میشدی ، کاش روز تولدم باتو برام بهترین خاطره میشد  کاش...  ولی بازم خداجونم شکرت راضیم به رضای تو گلکم جمعه شب ساعت 11 دوست مامانی زنگ زدو بهم گفت که بدو بیا امشب تا صبح داریم آش امام سجاد میپزیم منم که کلی دلم گرفته بود از خدا خواسته رفتم  اونجا واسه اومدنت کلی دعا کردم واز خدا خواس...
10 آذر 1392

بدون عنوان

سلام کوچولوی خوشگلم مامان جونم ببخشید که وبتو دیر به دیر آپ میکنم عزیزکم این چند روز مشغول کارای خونه و درست کردن شور و ترشی بودم واسه همینم نتونستم بیام عزیزم   خبر خاصی هم نیست گلم جز دلتنگی منو بابا جون واسه شما فقط از خدا میخوام این روزای انتظارو واسمون آسون کنه و شماهم به خدا بگو که دیگه خسته شدی و میخوای بیای پیشه مو بابایی عزیزکم پ ن 1:دیروز رفتم عطاری تا واسه کیست تخمدونم داروی گیاهی بگیرم آخه دوست ندارم قرصهای ضدبارداری مصرف کنم خدا کنه که زود برطرف بشه پ ن 2: خدا جونم تو رو به امام سجاد قسمت میدم به منو همه چشم انتظارها فرزندان سالمو صالح عطا کن(آمین) ...
8 آذر 1392

بدون عنوان

سلام عروسک مامان  امروز شده بود مامان احسان کوچولو پسر خالت آخه خاله جون معلمه و احسان پیشه مامان جون میمونه و چون مامان جون امروز نوبت دکتر داشت این شد که من شدم مامان نصفه روزه پسر خالت  ولی نمیدونی مامان شدن چه حسه خوبیه اینو امروز به واقع تجربه کردم  ملوسکم کاش زود میومدی و منو از این همه انتظار رها میکردی  راستی حال بابایی بهتره و خدارو شکر امروز تونست بره سر کارش نفسم مامان هم امشب نوبت دکتر داره واسه لیزر موهای زائدم   فعلا دارم واسه اومدن شما قرص میخورم تا ماه آینده که باید آمپولامو شروع کنم  ولی ان شاالله کار به ماه دیگه و آمپول زدن نرسه مامانی و من شمارو داشته باشم(آمین) پ ن: خدا جونم ...
4 آذر 1392

بدون عنوان

سلام کنجد کوچولوی مامان   واییییییییییییییییییی که چقدر دوست داشتم الان پیشم بودی تا ماچ بارونت میکردم جونم برات بگه که این چند روز حال مامانی حسابی گرفته بود اصلا دلو دماغ هیچ کاریو نداشتم ولی الان خدارو شکر خییییییییییییییلی بهترم   کوچولوی مامان 2روزه که بابایی سرما خورده و منم حسسسسسابی مراقبشم   گلم نمیدونی چه بابای مهربونی داری به خدا حاضره هر کاری بکنه تا دل مامانت نگیره و یا اینکه ناراحت نشم   نفسم زود بیا که منو بابایی خیییییییییییییلی وقته که منتظرتیم  پ ن1 : دوستان گلم ممنون از احوال پرسیهاتون و اینکه به یادم بودین پ ن2: بعضی از دوستان گلم گفته بودن که واسه کاشت دوباره اقدام کنم ،...
3 آذر 1392

بدون عنوان

کاش یه معجزه اتفاق بیافته کاش دوست جونیا ببخشید که بهتون سر نمیزنم به خدا خیییییییییییییلی داغونم دیروز رفتم دکتر و بهم گفت که همه چیز خوبه اگر آمادگیشو داری دوباره بیا واسه ivf   منم قبول نکردم و درسمو بهونه کردم اصلا شرایط روحیم خوب نیست که بخوام دوباره کاشت انجام بدم  خدا جوووووووووووووونم فقط معجزتو میخوام خییییییییییییییییییییلی خستم ازخودم از اطرافیانم   دیگه حتی نای گریه کردن برام نمونده  گلوم از این همه بغض درد میکنه ولی...........خدای مهربونم میدونم به فکرمی میدونم تنهام نمیذاری ولی چه کنم با این دل پر دردم  پ ن: دوستان گلم ببخشید که کامنتاتونو  بدون جواب تایید کردم   ان...
29 آبان 1392

بدون عنوان

سلام به دوست جونیای خودم اصلا حالم خوب نیست نمیدونم چم شده بغض تو گلومه ولی جلوی همسری نمیتونم بشکنمش قرار بود یکشنبه برم دکتر ولی نشد و به جاش قراره فردا برم ، تو دلم غوغایه خیییییییییییییییییییلی نگرانم با اینکه میدونم  چیز خاصی نیست ولی ......  دوستان گلم برام دعا کنین که خیییییییییییلی محتاجش هستم  به لب داریم لعن بنی امیه رو اشکامون نوشته یا رقیه  اینو الان داشت شبکه امام حسین میخوند خیییییییییییییییلی به دلم نشست ، خدا جونم تورو به رقیه امام حسین قسمت میدم دامن همه چشم انتظارا رو سبز کن (آمین) فردا منم با خبر خوش برگردم خدای مهربونم (آمین) ...
27 آبان 1392