بدون عنوان
امشب شب امام حسن (ع) بود دلم بد جوری میلرزه وقتی اسم امام حسن میاد امشب تو تکیه نشسته بودم که دختر یکی از دوستان مامانم اومد یه 7-8 سالی از من کوچکتره 40 روزه که دخترش فارغ شده دلم بد جور لرزید وقتی دیدمش خدایا من چشمم به بچه کسی نیست که وقتی میبینمشون مدام باید ماشاالله بگم که اگه یه چیزی شد نگن راضیه چون بچه نداره چشمش کرده خدایاااااااااااااااااااااااااا خییییییییییییییییلی خستم تا کی باید منتظر بمونم میدونم تو برام بهترینهارو میخوای ولی منم خسته شدم از نگاهای مردم از دلسوزیهاشون که مثل تیر تو قلبم فرو میره خدا جونم من به زور ازت بچه نمیخوام هر وقت که خودت صلاح دیدی بهم فرزندان سالمو صالح بده ولی یه خ...
نویسنده :
مامان راضیه
22:54